کد مطلب:90307 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:342

داستان محمد بن ابی عمیر











محمد بن ابی عمیر زیاد بن عیسی ابواحمد بغدادی كه سه تن از ائمه ی معصومین علیهم السلام موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی علیهم السلام را درك نموده و احادیث فراوانی را، از موسی بن جعفر علیهماالسلام شنیده كه در وقت

[صفحه 171]

بازگویی، به علت اختناق و فشاری كه بر شیعیان وجود داشت، آن جناب را با كنیه ی (ابااحمد) یاد می كرد.

از امام رضا علیه السلام نیز، نقل حدیث نموده است. بعضی گفته اند، تنها از امام رضا و امام جواد علیهماالسلام احادیثی نقل كرده، اما از موسی بن جعفر علیهماالسلام روایتی بازگو نكرده است.

وی مردی جلیل القدر و بزرگ منزلت، نزد شیعه و سنی بوده است. ابوعبدالله جاحظ گوید: او از همه ی مردم، نزد خاصه و عامه موثق تر و زهد، عبادت و تقوای او از همگان بیشتر و یگانه فرد زمان خود بوده است. وی در تعدادی از كتابهایش، از ابن ابی عمیر، نقل حدیث نموده و می گوید: او چهره ی درخشانی، در بین شخصیتهای شیعه (رافضه) بوده است كه هارون الرشید، او را به زندان انداخت. علت زندانی شدنش این بود كه هارون از او خواست، تا منصب قضا را قبول كند، ولی وی امتناع ورزید و زندانی شد. بعضی گفته اند: ابن ابی عمیر، به این علت به زندان افتاد كه هارون از او خواست، نام یكصد تن از رجال شیعه كه آنها را می شناخت به او بدهد، ولی وی كتمان نمود و از اینرو هارون عصبانی شد و او را زندانی نمود سپس دستور آزار و شكنجه ی او را صادر نمود. وی گوید ضربات شلاق و تازیانه را، در حد توان تحمل كردم، اما بیش از این طاقت نیاوردم، نزدیك بود زبانم گشوده شود، درست در همان وقت، صدای محمد بن یونس بن عبدالرحمن كه در بند دیگری، با من زندانی بود، شنیدم كه می گفت: «اتق الله یا محمد بن ابی عمیر» با شنیدن این سخن، نیروی بیشتری یافته، صبر نمودم و در موضع خود، محكم و استوار ماندم، تا اینكه خداوند گشایشی كرامت نمود و از زندان آزاد شدم.

شغل وی، پارچه فروشی (بزازی) بود و از این راه، اموال فراوانی به دست آورد. فقرا و نادارها را، در آن اموال سهیم می دانست و به آنها كمك می كرد و شیعیانی كه از او تقاضای وام می كردند، به آنها وام می داد، دیری نگذشت كه مورد خشم مامون قرار گرفت و تمام اموال و دارائیش مصادره شد، حتی دستور داد كتابهایش، را نیز مصادره

[صفحه 172]

كنند.

خواهر او تمام كتابهایش را، دفن نموده و یا در غرفه ای پنهان ساخت كه بر اثر رسیدن باران به آنها، همه از بین رفت. از این پس، احادیث را بدون ذكر سند، نقل می كرد، اكنون مراسیل ابن ابی عمیر، نزد فقها معروف و به جای مسانید «احادیث با اسناد» می پذیرند.

ابن ولید از پدرش، بازگو می كند كه ابن ابی عمیر، ده هزار درهم، از شخصی طلبكار بود، با سررسید بدهی، مدیون، خانه ی مسكونی خود را فروخت و پول آن را نزد وی آورد و گفت: این بدهی من كه وقت ادای آن رسیده است، این جریان به هنگام فقر و پس از مصادره ی اموال وی واقع شده بود، در عین حال ابن ابی عمیر، از آورنده ی مال پرسید: این مال را از كجا تهیه نموده ای؟ آیا ارثی به تو رسیده؟ یا كسی به تو بخشیده است؟ مدیون گفت: هیچ كدام، بلكه منزل مسكونیم را به جهت ادای دینم فروختم! ابن ابی عمیر گفت: ذریح محاربی به من گفت كه امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ كس به خاطر ادای دین، از خانه و منزل مسكونیش، اخراج نمی شود (منزل از مستثنیات دین می باشد) این مال را بردار و خانه ات را بازستان، با اینكه اكنون، به یك درهم آن نیاز دارم، اما به خدا سوگند، حتی یك درهم آن را نخواهم گرفت.

وی در علم نجوم (ستاره شناسی و تاثیر آن) مهارت كامل داشت. او می گفت: گاهی به ستارگان نگاه می كنم، چون به جایگاه و طالع آنها آشنا هستم، در تاثیر آنها شگفت زده می شوم، مبادا اثری نامطلوب برایم تحقق یابد، برای چاره جویی و حل این مشكل، به حضور موسی بن جعفر علیه السلام شرفیاب شده، جریان را با آن جناب در میان گذاردم، فرمود: هر وقت چنین تاثیری، به خاطرت آمد، به اول فقیری كه رسیدی صدقه بده، انشاءالله آسیبی به تو نخواهد رسید.

فضل بن شاذان گفت: به عراق سفر كردم، شخصی را دیدم كه دوست خود را سرزنش كرده و می گفت: تو مردی عیال واری كه برای زندگی روزانه، به كسب احتیاج داری، این سجده های طولانی، عاقبت تو را نابینا می كند، آن مرد گفت: در این مورد،

[صفحه 173]

مرا سرزنش مكن، چرا كه اگر سجده ی طولانی دیده ی كسی را آسیب می رساند، باید ابن ابی عمیر، دیدگان خود را از دست داده باشد، او پس از نماز صبح، سر به سجده ی شكر می گذارد و تا اذان ظهر، همچنان در سجده بوده و سر را بلند نمی كرد.

[صفحه 174]


صفحه 171، 172، 173، 174.